زتو درد سر من كم ، كه رفتم
نخواهم آمدن اين دم كه رفتم
زمن بر خاطرت گر بود باري
دلت خوش باد و جان خرم كه رفتم
اگر غمهايت از ديدار من بود
دگر زين پس نبيني غم كه رفتم
گر از من عيش تو گرديد ماتم
ببيني عيش از ماتم كه رفتم
ز ديدار تو من محروم گشتم
بشو با ديگران محرم كه رفتم
به رغم من تو گشتي همدم غير
غمت بادا به من همدم كه رفتم
نباشد رفتن تائب چو هر بار
كه رفتم اين زمان رفتم كه رفتم
برای آگاهی از زندگی تائب اوزی به وبلاگ انجمن ادبی تائب اوزی مراجعه نمایید و یا اینجا را کلیک کنید.