یادداشــــت‌های خانــــــــواده‌ی مــــا
تبلیغ


نویسنده : بابا
تاریخ : جمعه 08 اردیبهشت 1391
نظرات 1


"رحمان­دوست" را از شعرهایش و کتاب "ادبیات کودک تربیت معلم"  و نظرهایش در "کتاب ماه کودک و نوجوان" می­شناختم، اما هنوز او را از نزدیک ندیده بودم. تا این که از آمدن او به  سومین همایش ادبیات کودک دانشگاه شیراز آگاهی یافتم. می­خواستم این مرد را ببینم و سوالاتم را از او بپرسم. او را دیدم، اما ازلحن سخنش نگران شدم و از صحبت با  او نومید. در سالن دکتر شهیدی در نشست نخست یکی ازاعضای هیات رییسه بود. در ابتدای صحبت­هایش گفته­های استاد حسنلی را پز دادن خواند. تو ضیح این­که در آیین گشایش همایش استاد "حسنلی" گفت که در ادراک زیبایی شناسی شعر کودک باید کودک را سهیم کرد و فقط بر اساس دید بزرگ­سالان آن را بررسی نکرد. حالا رحماندوست این سخن­ها را پز دادن می­داند. این لحن کلام از او بعید بود . «احساس حسادت» و« به تو مربوط نیست» در آن کلام بود، گویی "رحمان­دوست"  می­خواست بگوید"حسنلی" تو که شاعر کودک نیستی به این حرف­ها چه­کار داری.

بار دیگر وقتی بود که خانم "سپهری عسگر" مقاله­ای با عنوان «بررسی و تحلیل نقش وصف طبیعت در القای اندیشه­در اشعار مصطفی رحماندوست» را می­خواست ارایه کند. "رحمان­دوست" از این مقاله با عنوان «فحش»یاد کرد و گفت : ببینیم، چه فحش­هایی به ما داده است.

مرتبه­ی بعد : مقاله­ای با عنوان «اشعار نوجوان بیوک ملکی در گذر زمان» توسط یکی از سخنرانان ـ "مریم محمدخانی" ـ ارایه می­شد. که "رحمان­دوست" گفت خوب است که "بیوک ملکی" از جلسه بیرون رفته و نیست این­ها را بشنود، شاید هم شهامت ما را نداشته تا ببیند چه فحش­هایی به او می­دهند.   

اگر موضوع این نوشته کلمه­ی کاربرد کلمه­ی فحش توسط "رحمان­دوست" بود می­گفتم که او بازهم در حین آخرین سخنرانی نشست صبح در این تالار بازهم از این کلمه استفاده کرد.

رحمان­دوست را همان تنگ چشمی دیدم که منتقدان را بالا­تر از «خرمگس» نمی­دانند. تا نظر دیگران چه باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 469
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تبلیغ


براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود