"رحماندوست" را از شعرهایش و
کتاب "ادبیات کودک تربیت معلم"و
نظرهایش در "کتاب ماه کودک و نوجوان" میشناختم، اما
هنوز او را از نزدیک ندیده بودم. تا این که از آمدن او بهسومین
همایش ادبیات کودک دانشگاه شیراز آگاهی یافتم. میخواستم این مرد را ببینم و
سوالاتم را از او بپرسم. او را دیدم، اما ازلحن سخنش نگران شدم و از صحبت با
او نومید. در سالن دکتر شهیدی در نشست نخست یکی ازاعضای هیات رییسه
بود. در ابتدای صحبتهایش گفتههای استاد حسنلی را پز دادن خواند. تو ضیح اینکه در
آیین گشایش همایش استاد "حسنلی" گفت که در ادراک
زیبایی شناسی شعر کودک باید کودک را سهیم کرد و فقط بر اساس دید بزرگسالان آن را
بررسی نکرد. حالا رحماندوست این سخنها را پز دادن میداند. این لحن کلام از او
بعید بود . «احساس حسادت» و« به تو مربوط نیست» در آن کلام بود، گویی "رحماندوست" میخواست
بگوید"حسنلی" تو که شاعر کودک نیستی به این حرفها چهکار
داری.
بار دیگر وقتی بود
که خانم "سپهری عسگر" مقالهای با عنوان
«بررسی و تحلیل نقش وصف طبیعت در القای اندیشهدر اشعار مصطفی رحماندوست» را
میخواست ارایه کند. "رحماندوست" از این مقاله با
عنوان «فحش»یاد کرد و گفت : ببینیم، چه فحشهایی به ما داده است.
مرتبهی بعد :
مقالهای با عنوان «اشعار نوجوان بیوک ملکی در گذر زمان» توسط یکی از سخنرانان ـ
"مریم محمدخانی" ـ ارایه میشد. که
"رحماندوست" گفت خوب است که
"بیوک ملکی" از جلسه بیرون رفته
و نیست اینها را بشنود، شاید هم شهامت ما را نداشته تا ببیند چه فحشهایی به او
میدهند.
اگر موضوع این نوشته
کلمهی کاربرد کلمهی فحش توسط "رحماندوست" بود میگفتم که او بازهم در حین آخرین سخنرانی نشست صبح
در این تالار بازهم از این کلمه استفاده کرد.
رحماندوست را همان تنگ چشمی دیدم که منتقدان را بالاتر از
«خرمگس» نمیدانند. تا نظر دیگران چه باشد.